پساسمپاد

گروه‌نوشت دانش‌آموخته‌گان سمپاد

پساسمپاد

گروه‌نوشت دانش‌آموخته‌گان سمپاد

پساسمپاد پیش‌تر در بلاگر، وردپرس و بلاگ دات کام قرار داشت. این آوارگی و مهاجرت‌های ناخواسته به دلیل مشکلات و محدودیت‌هایی بود که از سوی قدرت حاکمه به فضای اینترنت تحمیل شده. پس از مشکلات فراوان خوشبختانه یک خدمات‌دهنده‌ی مردم‌دار داخلی در زمینه‌ی بلاگ‌نویسی یافتیم و تصمیم گرفتیم که بایگانی کامل "پساسمپاد" را به بلاگ بیان منتقل کنیم. در راه این انتقال‌ها و آوارگی‌ها متاسفانه کامنت‌ها و تعدادی فایل و عکس از دست رفتند...

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴ مطلب در بهمن ۱۳۸۹ ثبت شده است

نویسنده: محمدعلی اعرابی

گرافیدن

گرافیدن
یا
برابریابی ِ پارسی برای ِ مشتقات ِ -γρᾰφ

در زبان ِ پارسی ِ نو، 2 فعل برای ِ بیان ِ «ثبت کردن، تصویر کردن، رسم کردن» به کار می‌رود: نوشتن و نگاشتن. در آغاز این دو گاه‌واژه را از نظر ِ ساختاری و آوایی بررسی می‌کنیم، و سپس به برابریابی برای ِِ مشتقات ِ «-γρᾰφ» ِ یونانی می‌پردازیم.

نوشتن
در پارسی ِ میانه: nibēs- ،nibištan. ماده‌ی ِ ماضی nibišt < ایرانی ِ باستان -ni-pis-ta*. که -pis صورت ِ ضعیف ِ ستاک ِ -pais است. ماده‌ی ِ مضارغ -nibes < ایرانی ِ باستان -ni-pais-a*. ستاک ِ -pais «آراستن، رنگ کردن»، با پیش‌وند ِ -ni «نقش کردن». در گذار از پارسی ِ میانه به پارسی ِ نوین، واج ِ b به v بدل شده‌است، واج ِ i به e، و واج ِ ē به i. پس صورت ِ پارسی ِ امروزین ِ فعل، اصلی است: nevis- ،neveшtan.
این گاه‌واژه در پارسی ِ نوین، بالقوه، دارای ِ این مشتقات است، که برخی می‌توانند به عنوان ِ وند در ساختار ِ واژه‌ها به کار روند، و می‌توان به همه وند ِ نسبت افزود: نوشت، نوشتار، نوشتگار، نوشتگر، نوشته، نوشتمان، نویس، نویسا، نویسان، نویسانه، نویسانش، نویسه، نویسش، نویسشکده، نویسشگاه، نویسشمند، نویسک، نویسگار، نویسگر، نویسمان، نویسنده .

نگاشتن
در پارسی ِ میانه: nigār- ،nigārdan. ماده‌ی ِ ماضی nigārd < ایرانی ِ باستان -ni-kār-ta*. که -kār بالاننده‌ی ِ ستاک ِ -kar است. ماده‌ی ِ مضارغ -nigār < ایرانی ِ باستان -ni-kār-a*. ستاک ِ -kar «اندیشیدن»، با پیش‌وند ِ -ni «رسم کردن». صورت ِ اصلی ِ فعل در گذار به پارسی ِ نوین حفظ شده‌است: negαr- ،negαrdan. اما در فارسی ِ دری صورت ِ دیگری با قیاس با فعل ِ کاشتن [kαr- ،kαшtan] ساخته شد، که در پارسی ِ نوین پرکاربردتر است: negαr- ،negαшtan.
این گاه‌واژه در پارسی ِ نوین، بالقوه، دارای ِ این مشتقات است، که برخی می‌توانند به عنوان ِ وند در ساختار ِ واژه‌ها به کار روند، و می‌توان به همه وند ِ نسبت افزود: نگاشت، نگاشتار، نگاشتگار، نگاشتگر، نگاشته، نگاشتمان، نگارد، نگاردار، نگاردگار، نگاردگر، نگارده، نگاردمان، نگار، نگارا، نگاران، نگارانه، نگارانش، نگاره، نگارش، نگارشکده، نگارشگاه، نگارشمند، نگارک، نگارگار، نگارگر، نگارمان، نگارنده. از مشتقات ِ نوشته‌شده، نگاردار بی‌کاربرد است، چه با نگار + -دار می‌آمیزد.

در پارسی ِ میانه: nibēs- ،nibištan. ماده‌ی ِ ماضی nibišt < ایرانی ِ باستان -ni-pis-ta*. که -pis صورت ِ ضعیف ِ ستاک ِ -pais است. ماده‌ی ِ مضارغ -nibes < ایرانی ِ باستان -ni-pais-ta*. ست

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۹ ، ۱۸:۵۰

نویسنده: امیرپوریا مهری

درآمدی بر تاریخچه‌ی شفاهی سمپاد

«سازمان سمپاد یک سازمان شفاهی بود و ایده‌ها بیشتر در ذهن مدیرانش.» این چکیده‌ی گفتگوی من و شروین وکیلی و چند تن دیگر از دوستان سمپادی‌مان در حدود دو ماه و نیم پیش بود: روبروی ساختمان دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، روی پله‌های مجاور کتابخانه نشسته بودیم و گرچه قرار بود فقط از سمپاد صحبت کنیم، ولی مگر می‌شد بحث‌های جذاب‌مان را محدود به مسائل سمپاد کنیم؟

به هر حال از آن گفتگوی گرم که بگذریم، واقعیت این است که مستندات زیادی از سرگذشت این سازمان در دست نیست. ما در پروژه‌ی بنیاد سمپادیا و حتا قبل‌تر از آن در تارگاه سمپادیا سعی زیادی داشتیم که بتوانیم بخشی از این تاریخچه‌ی شفاهی را ثبت و مکتوب کنیم. امّا به خاطر عدم همکاری عمومی راه به جایی نبردیم. هدف اصلی ما در بنیاد تشکیل یک شبکه‌ی انسانی از دانش‌آموخته‌گان سمپاد در سراسر جهان است. ما حتا نمی‌دانیم بخش اعظم این دانش‌آموخته‌گان سمپادی در کدام نقطه‌ی این کره‌ی خاکی زندگی می‌کنند و مشغول چه کاری هستند. تاریخچه‌ی شفاهی سمپاد را به طور کلی می‌توان به سه بخش تقسیم کرد:

1-              سازمان سمپاد و برنامه‌هایی که اعمال کرد

2-              مدارس سمپاد و سرگذشت‌شان

3-              دانش‌آموخته‌گان سمپادی و سرگذشت‌شان

تابستان پارسال به بچه‌ها پیشنهاد کرده بودم که نرم‌افزار ویکی را هم روی سمپادیا نصب کنیم تا در کنار گروه‌نوشت و انجمن؛ از ویکی برای جمع‌آوری تاریخچه‌ی شفاهی بهره ببریم. ولی با استقبال روبرو نشد. امیدوارم بچه‌های جوان‌تر که نیروی این قبیل کارها را دارند، دست به کار شوند. به هرحال بخشی از سرفصل‌هایی که به نظرم مهم هستند و باید اطلاعات و مستندات‌شان جمع‌آوری شود؛ این مواردند:

  • سرودهای ملّی
  • کارگاه‌ها، همایش‌ها، نمایشگاه‌ها
  • شبکه‌ی انسانی (اطلاعات کامل فارغ‌التحصیل‌ها)
  • بانک کتاب‌ها، مجلات و جزوات
  • بانک نشریات دانش‌آموزی
  • فهرست و ریز برنامه‌هایی که توسط سازمان سمپاد اجرا می‌شدند؛ نظیر:

–       طرح‌های پژوهش سمپاد علوم پایه

–       طرح‌های پژوهش سمپاد علوم کاربردی

–       طرح‌های پژوهش سمپاد علوم انسانی

–       المپیاد ورزشی سمپاد

–       مسابقات ربوکاپ سمپاد (امداد، امداد شبیه‌سازی، فوتبال کوچک، فوتبال متوسط، فوتبال بزرگ، فوتبال شبیه‌سازی، چهارپا، آدم واره)

حالا بخشی از تاریخچه‌ی سمپاد را که بوسیله‌ی آقای اژه‌ای در تارگاه nodet.net قرار داده شده، این‌جا می‌آورم:

[به‌روزرسانی: متاسفانه بخشی از امکانات تارگاه مذکور از دسترسی خارج شده و بعید نیست پس از چندی این تارگاه نیز به‌طور کلی از دنیای وب ناپدید شود. بنابراین چه نیک است که اطلاعات و مستندات این تارگاه را در بخش‌های دیگر اینترنت هم ثبت کنیم؛ شاید روزی برسد که دیدن تارگاه nodet.net‌ هم برای ما تبدیل به نوستالژی شود. نوستالژی‌ای که هیچ وقت نمی‌توانیم از خاطرمان ببریم‌اش.]

تاریخچه‌ی توسعه‌ی سمپاد

قبل‌ از تشکیل‌ این‌ سازمان‌، از انقلاب 57 به این سو، تنها دو مرکز آموزشی‌ تیزهوش‌ آن هم فقط در تهران‌ وجود داشت‌ که‌ تحت پوشش‌ دفتر کودکان‌ استثنایی (عقب‌مانده)‌ فعالیت‌ می‌نمود و در سال‌ 66 در مجموع 802 دانش‌آموز داشت ( این دو مرکز، فرزانگان و علامه‌حلی تهران بودند) که‌ هر لحظه‌ امکان‌ انحلال ‌و ادغام‌ این‌ دو مرکز در مدارس عادی نیز وجود داشت‌.

هیئت‌ امنای این‌ سازمان‌ در سال‌ 1366 با درخواست‌ معاون‌ فرهنگی-اجتماعی‌ نخست‌وزیر، جناب آقای جواد اژه‌ای و با حکم‌ شخص نخست‌وزیرمنصوب‌ شدند. ابتدا قرار بود این سازمان تنها زیر نظر هیئت‌ امنا اداره‌ شود. اعضای هیئت امنا عبارت بودند از : وزیر آموزش-و-پرورش، وزیر فرهنگ-و-آموزش عالی، رئیس سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی، مدیرعامل صدا-و-سیما، معاون نخست‌وزیر، وزیر برنامه-و-بودجه، رئیس بنیاد مستضعفان-و-جانبازان؛ و سه شخصیت علمی کشور، آقایان دکتر حسن ابراهیم‌حبیبی، حجت‌الاسلام دکتر احمد احمدی و حجت‌الاسلام دکتر جواد اژه‌ای.

در طول‌ سال‌ تحصیلی‌ 66 تا 67 بر اساس‌ جمع‌بندی‌ هیئت‌ امنای سازمان،‌ به‌ درخواست‌ معاون‌ فرهنگی‌ اجتماعی نخست‌وزیر – آقای اژه‌ای – به‌ نخست‌وزیر‌‌ میرحسین موسوی خامنه، و با تصویب‌ ماده‌ واحده‌ای‌ درشورای عالی‌ انقلاب‌ فرهنگی،‌ سازمان سمپاد به صورت سازمانی وابسته به وزارت آموزش-و-پرورش درآمد. تا به زعم آقای اژه‌ای، جایگاه‌ مستحکم‌تری‌ پیدا کند. البته توجه داشته باشید که دلیل اصلی این کار نه وابستگی برنامه‌ریزی سمپاد به آموزش-و-پرورش؛ بلکه استفاده از ردیف بودجه‌های آن وزارت‌خانه برای نیل به اهدافی همچون توسعه‌ی مراکز بود. همچنین با اصلاح اساسنامه، وزیر آموزش-و-پرورش به ریاست هیئت امنای سازمان و جواد اژه‌ای علاوه بر عضویت علمی هیئت امنا؛ به ریاست سازمان سمپاد انتخاب شد.

در سال‌ 1366 پس‌ از صدور احکام هیئت امنای سازمان توسط نخست‌وزیر، اولین‌ مراکز در همدان‌ و کرمان‌ گشایش یافتند‌ که مراکز پسرانه، علامه‌حلی و مراکز دخترانه، فرزانگان نام گرفتند.

در تاریخ 7/4/67 هیئت وزیران اساسنامه‌ی سازمان را تصویب کردند تا در مهرماه‌ 67، 2500 دانش‌آموز در  18 مرکز آموزشی‌ مشغول به تحصیل‌ شوند. مراکزی که در این سال افتتاح شد، عبارتند از : فرزانگان امین و شهید اژه‌ای اصفهان، شهید مدنی و فرزانگان تبریز، شهید هاشمی‌نژاد و فرزانگان مشهد، شهید صدوقی و فرزانگان یزد، علامه‌حلی و فرزانگان اراک، شهید بهشتی و فرزانگان زینب شهر ری.

در مهرماه‌ 1368، با افزایش‌ تعداد مراکز به‌ 38، نزدیک‌ به‌ 5000 دانش‌آموز تحت‌ پوشش‌ قرار گرفتند. در این سال مراکزی چون: شهید قدوسی و فرزانگان قم، میرزا کوچک‌‌‌خان و فرزانگان رشت، شهید بهشتی و فرزانگان کرمانشاه، شهید بهشتی و فرزانگان ارومیه، شهید حقانی و فرزانگان بندر عباس، شهید سلطانی و فرزانگان کرج، شهید بابایی و فرزانگان قزوین، شهید بهشتی و فرزانگان اهواز، شهید بهشتی و فرزانگان زنجان، شهید دستغیب و فرزانگان شیراز؛ افتتاح شدند.

در   سال‌ 1369 با افتتاح مراکز جدید شهید بهشتی و فرزانگان شهرکرد، شیخ‌ انصاری و فرزانگان دزفول، شهید بهشتی و فرزانگان ساری، در مجموع با 44 مرکز آموزشی‌ 7239 دانش‌آموز مشغول به تحصیل بودند.

در سال‌ 1370 در 50 مرکز 9682 دانش‌آموز مشغول‌ تحصیل بودند. مراکز جدید عبارت بودند از: شهید بهشتی و فرزانگان بابل، شهید بهشتی و فرزانگان بیرجند، شهید بهشتی و فرزانگان خرّم‌آباد.

درسال 1371، شهید بهشتی و فرزانگان قائم‌شهر، شهید بهشتی و فرزانگان سمنان، شهید بهشتی و فرزانگان شاهرود و شهید بهشتی و فرزانگان آبادان و خرمشهر افتتاح شدند و تعداد مراکز به 58 مرکز راهنمایی و 40 دبیرستان با 12769 دانش‌آموز رسید. در این سال 84661 نفر در کنکور راهنمایی و 20309 نفر نیز در کنکور دبیرستان سازمان ثبت‌نام کردند.

در سال 1372، هشت مرکز آموزشی به مراکز سمپاد در شهرهای اسلامشهر، زاهدان، لار و بجنورد اضافه شد و با اضافه‌شدن مرکز علامه‌حلی شماره‌ی2 تهران به جمع مراکز و افزایش پذیرش پسرانه در مناطق چهارده‌گانه‌ی تهران از 5 کلاس به 8 کلاس، تعداد مراکز راهنمایی به 67 مدرسه و دبیرستان‌ها به 48 واحد رسید. در این سال با 27% افزایش، تعداد دانش‌آموزان مراکز به 16266 نفر رسید و تعداد داوطلبان کنکور راهنمایی هم به 106600 و دبیرستان به 36321 نفر افزایش یافت.

در سال 1373 فرزانگان راهنمایی تهران از دبیرستان تفکیک شد و سهمیه‌ی دخترانه‌ی مناطق چهارده‌گانه‌ی تهران از 5 کلاس به 8 کلاس افزایش یافت. در این سال، در شهرهای بروجرد و سنندج، چهار مرکز آموزشی به مراکز سمپاد اضافه شد و تعداد مراکز راهنمایی به 71 مدرسه و دبیرستان‌ها به 54 واحد و کل دانش‌آموزان به 20121 نفر رسید. تعداد داوطلبان کنکور راهنمایی هم به 117555 و شمار داوطلبان کنکور دبیرستان به 47893 نفر رسید.

در سال 1374 در هر کدام از شهرهای سبزوار، نیشابور، بوشهر، اردبیل و ایلام، دو مرکز شهید بهشتی و فرزانگان افتتاح شد و تعداد مراکز به 81 مدرسه‌ی راهنمایی و 69 واحد دبیرستان رسید. تعداد دانش‌آموزان هم به 24324 نفر رسیده بود و مجموع شمار داوطلبان کنکور 196171 (140741 نفر راهنمایی و 55430 نفر دبیرستان) بود.

در سال 1375 مراکز شهید بهشتی و فرزانگان کاشان افتتاح شد تا تعداد مراکز به 83 مدرسه‌ی راهنمایی و 74 دبیرستان با مجموع 27647 دانش‌آموز برسد. تعداد داوطلبان کنکور راهنمایی و دبیرستان در این سال به 224888 نفر در مجموع افزایش یافت.

در سال 1376 مرکز جدیدی افتتاح نشد، ولی در سال 1377 مراکز جدید سمپاد در شهرهای گرگان، یاسوج و آمل افتتاح شدند. در این سال، تعداد مراکز راهنمایی به 89 مدرسه و تعداد دبیرستان‌ها به 86 واحد و مجموع دانش‌آموزان سمپاد به 33600 نفر می‌رسید. در سال 1377 با توجه به طرح جدا کردن سال آخر دبیرستان (سال چهارم) که در نظام جدید، دوره‌ی پیش‌دانشگاهی نامیده می‌شد؛ در عمل تمام 68 مرکز آموزشی دبیرستان سمپاد، پایه‌ی پیش‌دانشگاهی را هم داشتند. در این سال تعداد داوطلبان کنکور تیزهوشان نیز به رقم 236883 نفر رسیده بود.

در سال 1378 دو دبیرستان جدید به مراکز اضافه شد و 6 مرکز جدید نیز در پیش‌دانشگاهی دانش‌آموز داشتند. تعداد دانش‌آموزان سمپاد در این سال به 35395 نفر می‌رسید. ولی با افزایش شرط معدل ورود به دبیرستان از 5/18 به 19، مجموع داوطلبان کنکور کمی کاهش یافت و به 233928 نفر رسید.

در اسفند سال 1379 قانون تجمیع توسط شورای عالی اداری تصویب شد.

در سال تحصیلی 83-82 براساس مصوبه‌ی هیئت امنا، مجوز تاسیس 2 مرکز در شهریار و 2 مرکز در مراغه صادر شد. در همین سال؛ براساس کف تعداد دانش‌آموزان شهرهای رفسنجان، سیرجان و گنبدکاوس؛ با تاسیس مرکز در آن شهرها موافقت شد.

بدین ترتیب در سال تحصیلی 84-83 سمپاد شامل 99 مرکز راهنمایی و 98 دبیرستان می‌شد.

تاریخچه‌ی گزینش‌، پذیرش و آموزش تیزهوشان‌ پیش از 57:

دبستـان «هشدار» اولین‌ دبستان تیزهوش‌ بود که در منطقه‌ی6 کنونی آموزش-و-پرورش تهران،‌ در سال‌ تحصیلی‌ 47-1346در چهار پایه‌ی‌ تحصیلی‌ ابتدایی‌ با 14 دانش‌آموز دختر و 6 دانش‌آموز پسر در چهار کلاس‌ ] پایه‌ اول‌ 5 نفر، پایه‌ دوم‌ 4 نفر، پایه‌ چهارم‌3 نفر و پایه‌ پنجم‌ 8 نفر [ به‌صورت‌ مختلط تشکیل‌ شد. این‌ مرکز در سال‌ تحصیلی‌ بعد (48-47) با 5 کلاس‌ و در سه‌ پایه‌ی‌ تحصیلی کارش را ادامه داد. ] اول‌ ابتدایی‌ 58 دانش‌آموز ( 26 دختر و 32 پسر با 2 کلاس‌ ویژه‌ و یک کلاس‌ معمولی‌ )  دوم‌ ابتدایی‌ با 6 نفر ( 4 دختر و 2 پسر ) و سوم‌ ابتدایی با 14 نفر (8 دختر و 6 پسر ) در مجموع با 78 دانش‌آموز [ . این‌که‌ وضعیت‌ دانش‌آموزان‌ پایه‌ی چهارم ِ سال قبل به چه صورتی درآمده، مشخص‌ نیست‌، آن‌چه‌ مسلم است‌، علاوه‌ بر انتقال‌ آن‌ها به مدارس‌ عادی در پایه‌های دوم و سوم، بایستی حذف‌ و گزینش‌ جدیدی صورت‌ گرفته‌ باشد. چون‌ جمع ‌5 نفر پایه‌ی‌ اول‌ به 6 نفر افزایش یافته‌ ولی‌ 2 دختر سال قبل، 4 نفر شده‌اند و 3 پسر آن‌ سال،‌ 2 نفر.

در سال‌ 1347 اداره‌ی کل‌ امور کودکان‌ و دانش‌آموزان‌ استثنایی در وزارت‌ آموزش-و-پرورش تاسیس شد. در سال‌ 1348 اولین‌ مدرسه‌ی‌ استعدادهای‌ درخشان به نام‌ مرکز آموزش‌ کودکان تیزهوش، تحت‌ نظارت‌ اداره‌ی فوق‌، کارش را آغاز کرد.

در این‌ سال‌ با جایگزین‌ شدن‌ این‌ مرکز آموزشی، از کودکستان‌ تا پایه‌ی چهارم‌ ابتدایی در ‌مجموع 94 دانش‌آموز {39 دختر و 55 پسر} در 7 کلاس‌ که‌ از 5 تا 19 نفر دانش‌آموز متغیر بودند، مشغول‌ تحصیل بودند.

در سال‌ تحصیلی‌ 50-49 با تغییر نام‌ کودکستان‌ به‌ آمادگی‌ و گزینش‌ جدید و حذف‌ تعدادی‌ از دانش‌آموزان‌ قبلی، مرکز در پنج‌ پایه‌ی ابتدایی به‌ اضافه‌ی آمادگی‌، در مجموع 107 دانش‌آموز { 35 دختر و 72 پسر } در 9 کلاس‌ داشت‌. در این‌ سال‌ شاید آمار افزایش‌ یافته از 96 به‌ 107 نفر نسبت‌ به‌ سال‌ قبل در ظاهر بیان‌گر افزوده‌ شدن‌ 11 نفر جدید باشد. ولی‌ تغییرات‌ در تعداد دختران‌ و پسران هر پایه‌ و در مجموع‌، حکایت‌ از یک جابجایی‌گسترده‌ دارد. برای مثال تعداد دانش‌آموزان‌ پایه‌ی دوم‌ ابتدایی‌ 39 نفر، یعنی معادل همین تعداد در سال‌ قبل‌ است.‌ ولی‌ وقتی‌ به‌ تفکیک‌ جنسیت‌ دانش‌آموزان‌ دقت‌ می‌شود، 11 دختر سال‌ قبل‌ به‌ 6 نفر کاهش‌ و 27 پسر به‌ 33 نفر افزایش‌ داشته‌ است. البته مشخص‌ نیست‌ چند نفر از دانش‌آموزانی که‌ به‌ پایه‌ی دوم‌ این‌ مرکز راه‌ یافته‌اند، از سال‌ قبل‌ هستند. این‌ در صورتی‌ست‌ که‌ جابجایی‌ دیگری‌ صورت‌ نگرفته‌ باشد { که‌ این‌ امر غیر محتمل‌ به نظر می‌رسد } با وجود این‌ 39 درصد تغییرات‌ قطعی‌ست‌ و این‌ نشان دهنده‌ی این است که گزینش‌کنندگان‌ در همان سال‌ اول‌ به‌ خطای‌ خود {حداقل به‌ میزان 39 درصد گزینش‌شدگان‌ } پی‌ برده‌اند.

این‌ تصحیح خطای‌ گزینشی‌، در تمام‌ پایه‌ها، به‌ وضوح‌ دیده‌ می‌شود. به‌ طوری‌ که ‌37 دانش‌آموز پایه‌ی دوم‌ سال‌ قبل‌ به‌ 27 دانش‌آموز در این‌ سال‌ تقلیل‌ یافته‌اند { یعنی‌ به ‌صورت‌ قطعی ‌29 درصد ریزش‌ برای‌ یک سال دیگر } باز با این‌ فرض‌ که‌ جابجایی‌های ‌دیگری‌ صورت‌ نگرفته‌ باشد‌.

در سال‌ 51-50 کلاس‌ «آمادگی»‌ حذف‌ شد و به جای‌ 10 نفر سال‌ قبل،‌ با حذف‌ و پذیرش‌ جدید، 29 نفر برای‌ پایه‌ی اول، 6 نفر افزایش‌ در پایه‌ی دوم‌، 6 نفر کاهش ‌در پایه‌ی سوم‌ و 4 نفر افزایش‌ در هر یک‌ از پایه‌های‌ چهارم‌ و پنجم‌ ابتدایی‌ در مجموع با حذف‌ آمادگی،130 دانش‌آموز { 51 دختر و 79 پسر } در 8 کلاس‌ مشغول‌ تحصیل‌ بوده‌اند. این‌ تغییرات‌ باز نشان‌ می‌دهد که‌ گزینش مطلوب‌ نبوده و بایستی‌ با انتقال‌ به‌ مدارس‌ دیگر و یا جذب‌ دانش‌آموز جدید کلاس‌ها را تنظیم‌ مجدد کنند.

در سال‌ تحصیلی ‌52-51 باز بدون‌ کلاس‌ آمادگی‌ و با حذف‌ و پذیرش‌ جدید، تعداد دانش‌آموزان‌ در مجموع به‌ 177 نفر { 69 دختر و 108 پسر } در 7 کلاس‌ مختلط مقطع ابتدایی‌ می‌رسد و برای‌ اولین‌ بار، 15 نفر {7 دختر و 8 پسر} جهت‌ پایه‌ی اول‌ راهنمایی گزینش‌ می‌شوند. در تمام‌ پایه‌ها به جز اول‌ ابتدایی،‌ تعداد دانش‌آموزان‌ دختر کمتر از دانش‌آموزان‌ پسر است.

در سال‌ 53-52 مجددن 9 نفر در «آمادگی»‌ پذیرفته‌ می‌شوند و از 38 نفر پنجم ابتدایی،‌ 17 نفر { 9 دختر و 8 پسر } در مقطع‌ پایه‌ی اول‌ راهنمایی‌ ملاحظه‌ می‌شوند. سه ‌نفر در پایه‌ی دوم‌ راهنمایی‌ نسبت‌ به‌ سال‌ قبل،‌ کاهش‌ پیدا می‌کند و همان‌گونه‌ که‌ اشاره‌ شد، تغییرات مبین‌ انتقال‌ به‌ مدارس‌ عادی‌ و پذیرش‌ جدید یا حداقل‌ حذف‌ عده‌ای‌ دانش‌آموز در تمام‌ پایه‌هاست. جمع‌ دانش‌آموزان‌ این‌ مرکز در آمادگی‌ 9 نفر، درابتدایی‌، 151 نفر { 78 دختر و73 پسر } در 7 کلاس‌ است‌ و تا 31 نفر در یک‌ کلاس تحصیل‌ می‌کرده‌اند. دانش‌آموزان‌ دو پایه‌ی اول و دوم‌ راهنمایی‌ نیز 29 نفر{ 15دختر و 14 پسر} در دو کلاس‌ هستند.

در سال 54-53 کلاس‌ آمادگی‌، دوره‌ی کامل‌ ابتدایی‌ و راهنمایی‌ تحصیلی‌ در 10 کلاس‌ جمعن 225 نفر { 107 دختر و 118 پسر } با تغییرات‌ و دگرگونی‌های‌ سالیانه ‌دیده‌ می‌شود. با یک‌ یا دو نفر افزایش‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ پذیرش‌ جدید و انتقال‌ به ‌مدارس‌ عادی‌ در این سال‌ نیز تکرار شده‌ است.

در سال‌ تحصیلی‌ 58-57 با توجه‌ به‌ آماری‌ که‌ از دانش‌آموزان‌ «مرکز کودکان‌ تیزهوش»‌ در دست‌ است؛‌ به یک‌باره‌ مقطع‌ ابتدایی حذف‌ و فقط مقطع‌ راهنمایی‌ تحصیلی‌ در این‌ مدرسه‌ دایر مانده‌ است‌. کلاس‌ها بین ‌17 تا 25 نفر دانش‌آموز را به‌ صورت‌ مختلط داشته‌اند. در سال‌های‌ قبل ‌(یعنی ‌55-54 تا 57-56) در دبستان‌ و راهنمایی‌ تحصیلی‌ به‌ترتیب ‌237، 229 و 212 دانش‌آموز مشغول‌ به تحصیل‌ بوده‌اند. جدول‌ زیر به ‌تفکیک‌ جنس‌ و پایه‌ی تحصیلی، تعداد دانش‌آموزان‌ تیزهوش‌ را در طی این‌ سال‌ها نشان می‌دهد:

58-57

57-56

56-55

55-54

54-53

53-52

52-51

51-50

50-49

49-48

48-47

47-46

سال تحصیلی

پایه تحصیلی

5

6

2

7

6

4

5

3

دختر

پسر

آمادگی

13

8

11

12

15

17

5

15

19

10

17

13

17

12

5

13

10

27

26

32

2

3

دختر

پسر

اول ابتدایی

15

15

17

16

9

15

24

19

17

14

14

16

8

16

6

33

17

21

4

2

3

1

دختر

پسر

دوم ابتدایی

17

14

11

13

25

19

18

13

16

14

11

16

7

28

13

14

3

3

8

6

دختر

پسر

سوم ابتدایی

18

6

26

17

17

14

17

14

12

15

5

33

15

16

2

5

4

1

1

2

دختر

پسر

چهارم ابتدایی

25

17

17

13

17

15

12

16

14

20

15

22

4

7

3

3

8

دختر

پسر

پنجم ابتدایی

19

6

14

7

14

13

15

11

9

20

9

8

7

8

دختر

پسر

اول راهنمایی

11

6

14

7

14

9

9

18

11

8

6

6

دختر

پسر

دوم راهنمایی

11

7

13

9

7

19

12

9

6

7

دختر

پسر

سوم راهنمایی

60

212

229

237

225

189

177

130

107

94

78

20

جمع

قبل‌ از انقلاب‌ 57 با هدف تربیت رجال دوره‌ی ولی‌عهد (رضا پهلوی)‌؛ سازمان‌ ملّی ‌پرورش‌ استعدادهای‌ درخشان،‌ جدا از نظام‌ آموزش‌ عمومی‌ کشور در سال‌ 1355 تحت‌الامر دفتر فرح پهلوی شکل‌گرفت‌.

جدول تعداد دانش‌آموزان گزینش شده در سال‌های 55 تا 58:

جمع

مشهد

کرمان

تهران

سال

305

31

274

56-1355

329

46

283

57-1356

303

61

23

219

58-1357

این سازمان آن‌قدر اهمیت داشت که حتا وزیر آموزش-و-پرورش را هم به هیئت امنای این سازمان راه نمی‌دادند. «مرکز آموزشی‌ الوند» در میدان‌ آرژانتین‌ به سال‌ 1355 نخستین‌ مرکزی‌ بود که‌ در قالب ‌این‌ سازمان‌ شکل گرفت‌. در سال‌ 1356 دانش‌آموزان‌ گزینش‌ شده‌ی مناطق ‌جنوبی‌ و شرق‌ تهران،‌ در مرکز تهرانپارس‌؛ و مناطق‌ شمالی‌ و غربی‌ تهران،‌ در مرکز الوند مشغول‌ به تحصیل‌ بودند. در سال ‌1357 مرکز «بریانک» هم‌ به‌ این‌ مجموعه‌ اضافه‌ شد. تعداد گزینش‌شدگان‌ در این‌ سه‌ سال،‌ برای‌ شهر تهران‌ به‌ ترتیب‌ 274، 283 و 219 دانش‌آموز دختر و پسر بود.

هم‌زمان ‌از سال‌ 1355 در شهر کرمان‌ نیز به‌ ترتیب ‌31 ،46 و 23 دانش‌آموز و درسال ‌1357 در شهر مشهد 61 دانش‌آموز گزینش‌ شدند. بدین‌ ترتیب‌ دانش‌آموزانی که‌ در آستانه‌ی انقلاب 57 در سه‌ پایه‌ی تحصیلی‌ اول‌ تا سوم‌ راهنمایی‌ مشغول‌ به تحصیل‌ بودند؛ 938 دانش‌آموز دختر و پسر در 5 مدرسه‌ مختلط شهرهای تهران‌، کرمان‌ و مشهد بود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۸۹ ، ۱۹:۰۲

نویسنده: محمدعلی اعرابی

تنوین ِ فارسی

تنوین (nunation) [در فارسی: نونـِش] در دستگاه ِ عربی اعراب ِ رفع و نصب و جر است، هر گاه با نون «ن» تلفظ گردند. از میان ِ این سه، می‌توان گفت که تنوین ِ مجرور در فارسی کاربرد ندارد، چنان که به سختی می‌توان عبارت ِ «علی ای حالٍ» را در فارسی رایج دانست، و نیز اگر رواج ِ آن را بپذیریم، هیچ فارسی‌زبانی آن را «علی ای حالِن» نمی‌خواند. تنوین ِ مرفوع را نیز جز در چند عبارت ِ انگشت‌شمار عربی ِ محض در فارسی نمی‌توان یافت. مانند ِ «سلامٌ علیکم» و «مسئلةٌ» و «مضافٌ الیه»، که این‌ها گر چه در فارسی استفاده می‌شوند، ولی عربی محسوب می‌شوند، و فارسی‌شان بدون ِ تنوین است، چون «سلام علیکم» /salαm aleykom/. و اما می‌رسیم به تنوین ِ منصوب در قیدهای ِ عربی و عربی‌تبار که در فارسی فراوان کاربرد دارد و نیز موضوع ِ اصلی ِ بحث ما اند.

از نگرگاه ِ زبانی این نکته‌یی است جالب که ایرانیان برخی تنوبن‌های ِ منصوب را، چه در نوشتن و چه در سخن گفتن، حذف کرده‌اند و تنها الف «ا» ِ آن‌ها را نگه داشته‌اند، یا به اصطلاح ِ نحویان قلب به الف کرده‌اند، چون «حالاً» /hαlan/ که شده‌است «حالا» /hαlα/؛ و گاه قیدهایی بر شیوه‌ی عربی ساخته‌اند که در عربی نیست، مانند ِ «اکثراً»؛ و گاهی واژه‌های ِ بی‌گانه و غیرعربی را به قیاس ِ عربی با تنوین به کار برده‌اند، چون «زباناً» و «خانوادتاً» و «تلفناً». لازم به ذکر است که هیچ نفوذ ِ بی‌گانه تا پایه‌یی در زبان نداشته باشد، اعمال‌شدنی نیست. پس باید در زبان ِ فارسی به دنبال ِ زمینه‌یی بگردیم تا رواج ِ تنوین ِ منصوب را توجیه کنیم. ابتدا مسأله را از نگرگاه ِ آواشناسیک (فونولوژیک) بررسی می‌کنیم و سپس به دنبال توجیه ِ مورفولوژیک-معناشناسیک می‌رویم.

می‌توان گفت که در فارسی صدای ِ «ـَن» /an/ زیاد است: مفردهایی چون «تن» و «زن» و «من» و «روشن» و «گردن» و غیره؛ انبوه مصدرها که به «ـَن» /an/ ختم می‌شوند؛ سوم شخص ِ جمع که در زبان ِ محاوره به این صدا پایان می‌پذیرد. حال آن که صداهای ِ «ـٌن» /on/ و «ـِن» /en/ به‌نسبت زیاد نیستند. در نتیجه زیادی ِ صدای ِ «ـَن» /an/ در فارسی امکان ِ جای‌گزینی ِ تنوین منصوب را بیش‌تر کرده‌است تا مرفوع و مجرور.

در فارسی رابطه‌ی ِ شگفت‌انگیزی بین جمع و قید هست، و تک‌واژهای ِ سازنده‌ی ِ این‌ها یکی است. نشانه‌ی ِ جمع «ـ‌ها»، در پهلوی «îha-»، نخست نشانه‌ی ِ قید و سپس در پهلوی ِ واپسین کار ِ پس‌وند ِ جمع‌ساز را نیز بر عهده گرفت. ولی در فارسی ِ نوین هنوز کاربرد ِ قیدی ِ خود را به طور ِ کامل از دست نداده‌است، چون در واژه‌هایی مانند ِ «تنها» (به‌تن، یک‌تنه، به یک تنی) و «تازگیها» (به‌تازگی). هم‌چنین تک‌واژ ِ جمع‌ساز «ـان» چه بسا کار ِ قید را انجام می‌دهد، چون در «بامدادان» و «ناگاهان» و «جاویدان» و «بهاران»، که همه‌گی قید ِ زمان اند. ولی پس‌وند ِ «ـانه»، در پهلوی «ânag-»، که در حقیقت اضافه‌ی ِ اجزایی بر تک‌واژ «ـان» است، در فارسی فراوان دیده می‌شود و هیچ گونه محدودیتی ندارد، مانند ِ «سالانه» یا «سالیانه» و «ماهانه» یا «ماهیانه» و «شاهانه» و «جانانه» و «مستانه». از سوی ِ دیگر، تک‌واژ ِ «ـان» نشانه‌ی ِ صفت ِ فاعلی نیز هست. و صفت ِ فاعلی در فارسی فراوان به عنوان ِ قید کاربرد دارد، مانند ِ «او روان سخن می‌گوید.». کاملن ممکن است که وجود ِ «ـان» به عنوان ِ تک‌واژ ِ قیدساز، «ـَن» تنوین ِ منصوب ِ قیدی ِ عربی، را در رواج یاری کرده باشد. کاربرد ِ واژه‌های ِ فارسی و بی‌گانه‌ی ِ ناعربی با تنوین ِ منصوب ِ قیدی نیز بر همین پایه توجیه‌پذیر است: «ناچاران» = «ناچارن»، «تلفنان» = «تلفنن»، «گاهان» = «گاهن». [دقت کنید که کاملن می‌توان تنوین ِ منصوب ِ قیدساز ِ عربی را، «ـان» وند ِ قیدساز ِ فارسی ِ مخفف‌شده دانست. برای ِ نمونه در «ناگاهان»، اگر تخفیف در دومین مصوت صورت گیرد، واژه به شکل ِ «ناگهان» در خواهد آمد، صورت ِ رایج ِ امروزین ِ واژه؛ و اگر تخفیف در سومین مصوت صورت گیرد، واژه به صورت ِ «ناگاهن» در خواهد آمد، منفی ِ واژه‌ی ِ «گاهن» که در فارسی ِ امروزین رایج است.]

پس باید «تنوین ِ منصوب ِ قیدی ِ فارسی» را از مفهوم ِ کلی ِ تنوین ِ عربی جدا دانست و آن را بومی ِ زبان ِ فارسی و محصول ِ یک بومی‌سازی ِ طبیعی برشمرد. پس در نوشتار نیز باید به این مسأله توجه کرد و «تنوین ِ فارسی» را با نون ِ فارسی نوشت، که نه نتها این روش بر پایه‌ی ِ «اصل هم‌خوانی گفتار و نوشتار» درست‌تر است، بل‌که برای ِ نمونه «ناچاراً» در دستگاه ِ عربی غلط به حساب می‌آید یا «اکثراً» نادرست است (چه تنوین ِ عربی به صفت بر وزن ِ اَفعَل ملحق نمی‌شود)، حال آن که «ناچارن» و «اکثرن» در فارسی متداول اند و درست و قابل ِ توجیه.

و.ن:

فونولوژی (Phonology) (Φωνολογία): در برگردان ِ فارسی دقیقن معادل ِ «آواشناسی» است، از آن‌جا که فون (phone) (φωνή) در زبان ِ یونانی به معنای ِ «آوا» است، و واژه‌ی ِ جدید ِ تلفن (Telephone) (Τηλέφωνο) از ترکیب ِ واژه‌ی ِ یونانی ِ تِله (tele) (τῆλε) به معنای ِ «دور» و فون ساخته شده‌است. و این اصطلاح در زبان‌شناسی جایی «واج‌شناسی» ترجمه می‌شود، آن‌جا که بحث روی ِ فونم (Phoneme) (Φώνημα) («واج») است.

مورفولوژی (Morphology) (Μορφολογία): در برگردان ِ فارسی دقیقن معادل ِ«ریخت‌شناسی» یا «ساخت‌شناسی» است، از آن‌جا که مورف (morphe) (μορφή) در زبان ِ یونانی به معنای ِ ریخت و فرم است، و نام خدای ِ اسطوره‌یی ِ یونانی مورفیوس(Morpheus) (Μορφεύς) بر همین اساس ساخته شده‌است. این اصطلاح در زبان‌شناسی، «تک‌واژشناسی» ترجمه می‌شود، از آن‌جا که مورفم (Morpheme) (Μόρφημα) را «تکواژ» گفته‌اند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۵۳

نویسنده: امیرپوریا مهری

چگونه می‌توان برنامه‌ریزی را آموخت؟

آشنایی‌ام با مفهوم برنامه‌ریزی به وقتی باز می‌گردد که دبستانی بودم، یکی از پسرخاله‌هایم کنکوری بود و دفتر بزرگ آبی رنگی داشت که روی‌اش نوشته بود: دفتر برنامه‌ریزی قلم‌چی. بماند که امثال قلم‌چی طی این سال‌ها از ندانستن و نا آگاهی و ترس خانواده‌ها و دانش‌آموزان کنکوری چه استفاده‌هایی کردند و چه پول‌هایی که به جیب نزدند. نقش قلم‌چی و امثالهم در بازار آموزشی ایران هیچ فرقی با دلالان بازارهای سکه و ارز و ماشین و مسکن ندارد. که از مریض بودن اقتصاد ایران و آموزش-و-پرورش این مملکت سواستفاده کرده و نبض بازار را به‌دست گرفته و هر بلایی که توانستند سر ملت آوردند و خون مردم را در شیشه کردند. قلم‌چی هم یکی از همین دلالان است که به جای بسازبفروشی و نمایشگاه ماشین و بنگاه املاک، دستش را گذاشت روی ترس ملت از کنکور و هر چه خواست کرد و هر چه می‌شد پول  کاسبی کرد. وقتی اقتصاد مریض است، وقتی سیاست مریض است، وقتی آموزش-و-پرورش مریض‌تر از همه است، نباید انتظار داشت که کسی دلسوزی کند برای دانش‌آموزان؛ این‌جا بهشت دلالان است. بهشت کفتارها و لاشخورها. در این مملکت جایی برای نخبه‌ها نیست. علی‌ای‌حال می‌خواهم کمی درباره‌ی برنامه‌ریزی بحث کنم. ببینید من با تمام سلول‌های بدنم بر این عقیده‌ام که ریشه‌ی همه چیز در ریاضی‌ست. همه‌ی دنیا را می‌توان با معادلات ریاضی توصیف کرد. زیبایی و هنر را هم می‌توان با معادلات به تملک درآورد. اگر بیکار داریم. اگر مشکل اقتصادی داریم. اگر موانع توسعه داریم؛ همه و همه برمی‌گردد به ریاضی. یکی از مشکلات مهلک مملکت ما وضعیت برنامه‌ریزی است. پنج سال پیش یک لات آسمان‌جُل به ضرب-و-زور حمایت کسانی که نمی‌توان اسم‌شان را در این نوشتار آورد، شدش رئیس جمهور ایران. اولین کاری که کرد انحلال سازمان برنامه-و-بودجه بود. مهم‌ترین و اصلی‌ترین نهاد برنامه‌ریزی کشور. حالا قضیه را از این زاویه نگاه کنیم: مفهوم برنامه‌ریزی چقدر در میان مردم ایران جاافتاده بود که از شنیدن چنین خبری شوکه شوند و رئیس دولت به اصطلاح منتخب‌شان را بازخواست کنند؟ اصلن دانش‌آموزان و دانشجویان ایرانی چیزی از مفهوم برنامه‌ریزی درک می‌کنند؟ مدیران و مسئولان و برنامه‌ریزان (اگر سازمان برنامه‌ریزی‌ای در کار باشد) از میان همین دانش‌آموزان و دانشجویان برخواسته‌اند دیگر. خانواده‌های ما، آن هم با این وضعیت اقتصادی چقدر از برنامه‌ریزی می‌دانند؟ پس مشکل ما ریشه‌ای‌تر از این حرف‌هاست.

حالا بیایید ببینیم چطور می‌توان این برنامه‌ریزی را یاد گرفت و یاد داد. بالاتر گفتم که همه چیز ریشه‌اش به ریاضی برمی‌گردد. پس برنامه‌ریزی هم ریشه در ریاضیات دارد. حالا چگونه و در کدام مبحث؟ پاسخ من این‌ست: برنامه‌نویسی. من برنامه‌نویسی را همیشه به نردبانی تشبیه کردم که پایانی ندارد: نردبان موفقیت. اگر می‌خواهید موفق شوید لازم نیست انواع و اقسام کتاب‌ها و مجله‌های موفقیت در سه سوت را بخوانید؛ به سمینارهای احمق‌هایی که می‌خواهند در سه روز راه صد ساله بروند سَرَک بکشید؛ و یا ساعت‌ها با مشاورهای گران‌قیمتی که از سرکیسه‌کردن امثال شماها به نان و نوایی رسیده‌اند، جلسه بگذارید؛ تنها کافی‌ست برنامه‌نویسی بدانید! از امروز تا صد سال دیگر نیاز بشریت و کره‌ی زمین به برنامه‌نویسی کمتر از نیاز انسان و جانداران و گیاهان هوازی به اکسیژن نیست. به لیست پول‌دارترین آدم‌های روی زمین نگاهی بیاندازید. چند نفرشان از راه نرم‌افزار و شرکت های نرم‌افزاری به این ثروت رسیدند؟ بیل گیتس با مایکروسافت‌اش؛ لری پیج و سرگئی برین با گوگل؛ مارک زاکربرگ با فیس بوک و…. این‌ها را به این علت مثال زدم که همه می‌شناسند. شاید بسیاری از شما لری الیسون بنیانگذار و صاحب اوراکل را نشناسید. برای یادگرفتن برنامه‌نویسی تنها چیزی که نیاز دارید؛ یک عدد رایانه‌ی متصل به اینترنت است. حتا کتاب‌ها و منابع موردنیازتان را هم می‌توانید به رایگان در وب بیابید. وقتی شروع به برنامه‌نویسی می‌کنید، ناخودآگاه شگردهای ریاضی‌ای را یاد گرفته و استفاده خواهید کرد که شما را برنامه‌ریز بار می‌آورد. اصول و فنون برنامه‌ریزی نیاز به آموختن هیچ چیزی ندارد الا برنامه‌نویسی. در برنامه‌نویسی یاد می‌گیرید هدف چیست. چه چیزهایی را می‌خواهید و چه چیزهایی را نمی‌خواهید. چگونه برای رسیدن به خواسته‌تان برنامه‌ای را تنظیم کنید و تمام حالات ممکن را در نظر بگیرید. می‌خواهید درآمدتان دو برابر شود. خیلی خب. برنامه‌ای بنویسید که تمام راه‌های ممکن را برای رسیدن به این هدف را بررسی کند و بهترین راه را نشان دهد.

به نظر من بهترین برنامه‌ریزها؛ برنامه‌نویس‌های حاذقی هستند. هیچ‌کس برنامه‌نویس خوبی نخواهد شد مگر این‌که برنامه‌ریز خوبی باشد.

برنامه‌نویسی نردبان موفقیت است. هر علاقه‌ای که دارید؛ در هر رشته‌ای که درس خوانده‌اید و یا می‌خواهید بخوانید؛ برنامه‌نویسی را فراموش نکنید. هیچ رشته‌ای نیست که نیاز به نرم‌افزار نداشته باشد. نرم‌افزار اتمسفر دنیای امروز است. اگر هیچ وقت هم اقدام به برنامه‌نویسی عملی نکنید؛ حداقل مهارت‌های برنامه‌ریزی را آموخته‌اید. حداقل می‌توانید در زندگی‌تان یک برنامه‌ریز موفق باشید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۸۹ ، ۰۸:۴۲